شعر در مورد اسم رامین
شعر در مورد اسم رامین ,شعر درباره اسم رامین,شعر برای اسم رامین,شعر در باره اسم رامین,شعر با اسم رامین,شعر درمورد اسم رامین,شعر در مورد اسم رامین,شعر با کلمه رامین,شعر با کلمه ی رامین,شعری در مورد اسم رامین,شعری درباره اسم رامین,شعری برای اسم رامین,شعر درباره ی اسم رامین,شعر در مورد نام رامین,شعر درباره نام رامین,شعر برای نام رامین,شعر درباره نام رامین,شعر با نام رامین,شعر درمورد نام رامین,شعر در مورد نام رامین
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم رامین برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
ویس ار ز رامین بیزار گردد
گل خار گردد در چشم رامین
شعر در مورد اسم رامین
هودج ویس بمنزلگه رامین بردند
پایه سلطنت شاه بدربان دادند
شعر درباره اسم رامین
به یوسف برگشاید چشم یعقوب
به رامین برنماید ویس محبوب
شعر برای اسم رامین
زخم که من می خورم، سینه رامین نخورد
گریه که من می کنم، دیده مجنون نکرد
شعر در باره اسم رامین
او که الحمد را نکرد درست
ویس و رامین چراش باید جست؟
شعر با اسم رامین
جز روی ویس رامین گل در چمن نبیند
پیش عقیق شیرین قدر شکر نباشد
شعر درمورد اسم رامین
لطف کند وز برای خاطر رامین
شمه ئی از ویس گلعذار بگوید
شعر در مورد اسم رامین
هر آنچه گوید از اوصاف دلبران دل رامین
ز حسن ویس گل اندام گلعذار بگوید
شعر با کلمه رامین
پیش رامین هیچ گل ممکن نباشد غیر ویس
پیش سلطان هیچکس محمود نبود جز ایاز
شعر با کلمه ی رامین
نزد خسرو نبود هیچ شکر جز شیرین
پیش رامین نبود هیچ گل الا رخ ویس
شعری در مورد اسم رامین
شکوفه مو بدست و ابر دایه
صبا رامین و ویس دلستان گل
شعری درباره اسم رامین
گل ار چه هست عروس تتق نشین چمن
گلی چو ویس نباشد بگلستان رامین
شعری برای اسم رامین
تحیتی همه زاری چو نامه ویسه
تحیتی همه یاری چو پاسخ رامین
شعر درباره ی اسم رامین
با رخ بستان فروز ویس گلندام
کس نبرد نام گل بمجلس رامین
شعر در مورد نام رامین
زهرابه بیار تا بنوشم چو شکر
من رام توام رام توام رام توام
شعر درباره نام رامین
از معنی دعای بت و برهمن مپرس
این رام رام نیست همان الله الله است
شعر برای نام رامین
سوختم از برق نیرنگ برهمن زاده ئی
کز رمیدن واکند آغوش گوید رام رام
شعر درباره نام رامین
چگونه بر من و تو رام گردد
چو رام کس نگشت این چرخ توسن
شعر با نام رامین
رام تو نمی شود زمانه
رام از چه شدی، رمیدن آموز
شعر درمورد نام رامین
چون ترا گردون گردان رام کرد
مرکب ناراستی را رام کن
شعر در مورد نام رامین
شسته رویان به (دو) صد خون جگر رام شوند
رام هر کس نشود معنی بیگانه صبح
شعر در مورد اسم رامین
رام کسی اگر نشوی از تو دور نیست
کز رم هزار دلشده را رام کرده ای
شعر درباره اسم رامین
چرخ گردنده تو را چون رام شد
مرکب بی مرکبی را رام کن
شعر برای اسم رامین
صبر کردی تا که دریا رام گشت و رام گشت
بهر کشتی بادبان افراختی افراختی
شعر در باره اسم رامین
گر رام شدند این خران بتان را
باری تو اگر خر نه ای مشو رام
شعر با اسم رامین
رعونت اگر نشه زندگیست
سرزنده با گردنت رام نیست
شعر درمورد اسم رامین
توسن سرکش سپهر بلند
رایض دولت تو را رام است
شعر در مورد اسم رامین
از پی آنکه به رویت نرسد
چشم بد را به سخن رام کنم
شعر با کلمه رامین
جهد حسود، خسروا، در طلب مراد دل
رام کسی نمی شود بخت به حیله و فسون
شعر با کلمه ی رامین
توسن دل، گرچه تندی می نمود
عاقبت چشم تو او را رام کرد
شعری در مورد اسم رامین
چون صید هر کسی شدی از بی کسان مگرد
چون رام دیگران شدی از اوحدی مرم
شعری درباره اسم رامین
همچو دولت، گاه دشمن، گاه دوست
همچو گردون، گاه تند و گاه رام
شعری برای اسم رامین
با همه تندی و جوش در عجبم من که چون
سخت لگامی نکرد توسن رام آمده؟
شعر درباره ی اسم رامین
گه تند کند مرا و او رام شود
گه رام کند مرا و او می تندد
شعر در مورد نام رامین
آسمانی گشته فرش خاک و طرف گلشنش
مرغ را رامین گل را ویس دلبر یافته
شعر برای نام رامین
گلندامی طلب خواجو که در خلوتگه رامین
اگر هرگز نبودی گل جمال ویس بس بودی
شعر درباره نام رامین
شوق میبالد بقدر رم نگاهیهای حسن
ورنه دام دلبری کوآهوان رام را
شعر درباره نام رامین
(بیدل) نشود رام کسی طایر وصلش
تا از دل صد چاک نباشد قفس اینجا
شعر با نام رامین
نرمیده است معانی زصریر قلم
رام دارد نی تیرم بصدا آهو را
شعر درمورد نام رامین
دیگر بالفت که توان چشم دوختن
در عالم رمی که نفس نیست رام ما
شعر در مورد نام رامین
انس جاوید دگر از که طمع باید داشت
دل ما نیز نشد آنهمه رام دل ما
شعر در مورد اسم رامین
هزار آئینه در دل شکست تمکینت
ولی چه سود که تمثال شوق رام تو نیست
شعر درباره اسم رامین
نومیدیم از قید جهان شکوه ندارد
بادام و قفس طایر پر ریخته رام است
شعر برای اسم رامین
دل از ربط فقر و غنا جمع دار
شب و روز با یکدگر رام نیست
شعر با اسم رامین
در هیچ مکان رام تسلی نتوان شد
زین بادیه خلقی بدل ریش گذشتست
شعر در باره اسم رامین
مشکل که شود وحشی ما رام تعلق
در خانه دل نیز نفس مرده راهست
شعر درمورد اسم رامین
عمریست بحیرت نفس سوخته رام است
این مستی آسوده ندانم زچه جام است
شعر با کلمه رامین
مکن ملامت رامین اگر ملازم ویسی
مباش منکر محمود اگر مقر ایازی
شعر با کلمه ی رامین
وحشت زغیر خاطر ما جمع کرده است
از خود رمیدنی که نداریم رام اوست
شعری در مورد اسم رامین
بر دوش عمر چند کشی محمل امل
ای بیخبر شرر چقدر رام فرصت است
شعری درباره اسم رامین
رمیدن برنمی تابد هوای عالم الفت
چو جوش سبزه گرد این بیابان رام میخیزد
شعری برای اسم رامین
هوس تسخیر معشوقان بازاری مشو (بیدل)
کسی تا کی پی این وحشیان رام بردارد
شعر درباره ی اسم رامین
جوش خط با آن فسون دستگاه دلبری
وحشی حسن بتانرا رام نتوانست کرد
شعر در مورد نام رامین
یکقلم (بیدل) غبار وحشت نظاره ایم
عشق نتوانست ما را بی تحیر رام کرد
شعر درباره نام رامین
شوق موسی نگهم رام تسلی نشود
تا دو عالم چمن اندود تجلی نشود
شعر برای نام رامین
رم نما جلوه نگاهی بکمندم دارد
صید من رام فسونهای تسلی نشود
شعر درباره نام رامین
وحشت ما را تعلق رام نتوانست کرد
باده ما هیچکس در جام نتوانست کرد
شعر با نام رامین
چسان رام کمند ناله گردد وحشی چشمی
که خواب ناز هم در حلقه آغوش رم دارد
شعر درمورد نام رامین
رامین چو اختیار غم عشق ویس کرد
یک بارگی جدا ز کلاه و کمر فتاد
شعر در مورد نام رامین
سعادت ترا بهر من خواسته است
جهان ویس رابهر رامین خوهد
شعر در مورد اسم رامین
چو عشق از حد بشد با درد خود ساخت
حدیث ویس و رامین ورد خود ساخت
شعر درباره اسم رامین
(بیدل) دل عاشق بهوس رام نگردد
اخگر نشود تکمه پیراهن کاغذ
شعر برای اسم رامین
که شود غیر عدم ضامن جمعیت ما
خویش را نیز بخود رام نکرد است نفس
شعر در باره اسم رامین
زین بیابان بچه تدبیر شوم رام تسلی
هست هر ذره جنون چشمکی از داغ بلنگم
شعر با اسم رامین
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
شعر درمورد اسم رامین
خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین
شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن
شعر در مورد اسم رامین
سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام
شعر با کلمه رامین
برنیاید شبهه در ملک یقین از انقلاب
روز روشن سایه را با شخص نتوان یافت رام
شعر با کلمه ی رامین
(بیدل) ازین طبع سست وحشی اندیشه را
رام سخن کرده ام صید فنون خودم
شعری در مورد اسم رامین
(بیدل) چو نگه رام تعلق نتوان شد
گو اشک فشان دانه و حیرت قفسی کن