شعر در مورد آزادی
شعر در مورد آزادی,شعر در مورد آزادی بیان,شعر در مورد آزادی و آزادگی,شعر در مورد آزادی زن,شعر در مورد آزادی و اختیار,شعر در مورد آزادی خرمشهر,شعر در مورد آزادی از زندان,شعر در مورد آزادی پرنده,شعر عاشقانه در مورد آزادی,شعری در مورد آزادی,شعر در مورد آزادی بیان,شعری در مورد آزادی بیان,شعر درباره آزادی بیان,شعری در مورد آزادی و آزادگی,شعر در مورد ازادی زنان,شعر درباره آزادی زنان,شعر درباره آزادی و اختیار,شعر درباره ی آزادی و اختیار,شعر در مورد اختیار آزادی,شعر در مورد اختیارو آزادی,شعر در مورد آزادسازی خرمشهر,شعر در باره آزادسازی خرمشهر,شعری در مورد آزاد سازی خرمشهر,شعر در باره ازاد سازی خرمشهر,شعر کودکانه درمورد آزادسازی خرمشهر,شعر درمورد ازاد سازی خرمشهر,شعر مورد آزاد سازی خرمشهر,شعر درباره آزادی پرنده,شعری در مورد آزادی خرمشهر,شعر آزادی,شعر آزادی از فرخی یزدی,شعر آزادی خرمشهر,شعر آزادی زندانی,شعر آزادی زنان,متن شعر آزادی فرخی یزدی,دانلود شعر آزادی فرخی یزدی,شعر آزادی خرمشهر ممد نبودی,آزادسازی خرمشهر شعر,شعر برای آزادسازی خرمشهر,شعر آزادسازی خرمشهر,شعر خرمشهر آزاد شد,شعر درباره آزادی خرمشهر,شعر برای آزادی خرمشهر,شعر درمورد آزادی خرمشهر,شعر درباره آزادسازی خرمشهر,شعر آزادی زندان,شعر برای ازادی زندانی,شعر ازادی زن,شعر آزادی زن,شعر درباره آزادی زنان,شعر زن آزاد,شعر در مورد ازادی زنان,شعر در وصف آزادی,شعری در وصف آزادی,شعر نو در وصف آزادی,شعری در مورد آزادی بیان,شعری در مورد آزادی و آزادگی,شعری در مورد آزادی زن,شعری در مورد آزادی و اختیار,شعری در مورد آزادی خرمشهر,شعری در مورد آزادی از زندان,شعری در مورد آزادی پرنده,شعری عاشقانه در مورد آزادی,شعر درباره آزادی بیان,شعری در مورد آزادی و آزادگی,شعری در مورد ازادی زنان,شعری درباره آزادی زنان,شعری درباره آزادی و اختیار,شعری درباره ی آزادی و اختیار,شعری در مورد اختیار آزادی,شعری در مورد اختیارو آزادی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آزادی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
شعر در مورد آزادی
پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه وا پس مانده بود
کودکی -از شیطنت- بازی کنان
بست با دستش دهان استکان!
پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وا رهد
خشک لب، میگشت، حیران، راه جو
زیر و بالا ، بسته هر سو راه او
روزنی میجست در دیوار و در
تا به آزادی رسد بار دگر
هر چه بر جست تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود
آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فرو افتاد خونین بال و پر
جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامی تر ، عزیز
شعر در مورد آزادی بیان
عزیزم
پاک کن از چهره اشکت را، ز جا برخیز
تو در من زندهای، من در تو
ما هرگز نمیمیریم
من و تو با هزارانِ دگر
این راه را دنبال میگیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا
با همه شادی و بهروزی
عزیزم
کار دنیا رو به آبادیست
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز
نوید روز آزادیست
شعر در مورد آزادی و آزادگی
اگر هزار قلم داشتم
هزار خامه که هر یک هزار معجزه داشت
هزار مرتبه هر روز می نوشتم من
حماسه ای و سرودی به نام آزادی
شعر در مورد آزادی زن
آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
سالیان بسیاری نمی بایست
دریافتی را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است
شعر در مورد آزادی و اختیار
زندگی در بردگی شرمندگی است
معنی آزاد بودن زندگـی است
شعر در مورد آزادی خرمشهر
من با چشمان تو
اندوه آزادیِ هزار پرنده ی بی راه را
گریسته بودم
و تو
نمی دانستی…
شعر در مورد آزادی از زندان
پس ِ پشت ِمردمکان ات
فریاد کدام زندانی ست
که آزادی را
به لبان برآماسیده
گل سرخی پرتاب می کند؟
شعر در مورد آزادی پرنده
پذیرش ، آزادی میبخشد
عشق
حقیقت را در آغوش میکشد
از این رو یکدیگر را دوست میداریم
شعر عاشقانه در مورد آزادی
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود.
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد.
شعری در مورد آزادی
هرگز حاضر نیستم
به خاطر آزادی کشته یا زندانی شوم!
آزادی همیشه ویرانگر بوده است
محدودیت، چهره برخی چیزها را بزرگ می کند
هیچ کس نمی فهمد
من خیلی وقت ها محتاج آزادی بوده ام
کوچک
به اندازه دوست داشتن تو!
شعر در مورد آزادی بیان
چگونه از پرواز شب آزادی
و اسرار آویخته در بالهایم
شانه خالی کنم
در حالی که بالهایم به غبار سایهها آغشته است
تا به صورت مومیایی درآیم؟
آیا این همان چیزی است که
زنان عاشق
مدعی وفاداری به آن هستند؟
شعری در مورد آزادی بیان
من هیچ کس را آن سوی دیوارها نداشته باشم شاید
اما در این غروب کسالت بار
هیچ چیز به اندازه ی تلفنی از زندان
خوشحالم نمی کند
و مردی که اعتراف کند
گاهی
به جای آزادی
به من می اندیشد
شعر درباره آزادی بیان
آزادی من به من لبخند زد
همچون گردابی که در آن
جز تصویر خویش چیزی باز نتوان دید
شعری در مورد آزادی و آزادگی
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
شعر در مورد ازادی زنان
تو آخرین سرزمینی
باقی مانده در جغرافیای آزادی !
تو آخرین وطنی هستی که از ترس و گرسنگی ایمنم می کند
شعر درباره آزادی زنان
جویای راه خویش باش
از این سان که منم
در تکاپوی انسان شدن
در میان راه
دیدار می کنیم
حقیقت را
آزادی را
خود را
در میان راه
می بالد و به بار می نشیند
دوستی یی که توانمان می دهد
شعر درباره آزادی و اختیار
دوستت میدارم!
چونان بلوطی که زخم یادگارِ عشقی برباد رفته را!
ستارهای که شب را
برای چشمک زدن!
و پرندهای اسیر
که پرندهی آزادی را!
تا رهایی به بار بنشیند،
آن سوی حیرانیِ میلههای قفس!
شعر درباره ی آزادی و اختیار
ای که قامتت
از بادبان بالاتر
و فضای چشمانت
گسترده تر از آزادیست
تو زیباتری
از کتاب های نوشته و نانوشته من
و سروده های آمده و نیامده ام
شعر در مورد اختیار آزادی
دلم میخواست در عصر دیگری دوستت میداشتم !
در عصری مهربانتر و شاعرانهتر !
عصری که عطرِ کتاب ،
عطرِ یاس و عطرِ آزادی را بیشتر حس میکرد !
شعر در مورد اختیارو آزادی
وقتی که آزادی اینجا نیست
تو آزادی هستی
وقتی که شکوهی اینجا نیست
تو شکوهی
و آنگاه که اینجا شوری نیست
نه پیوندی میانِ مردم
تو پیوندی تو گرمایی
جان یک جهان بیجان
شعر در مورد آزادسازی خرمشهر
تو در دروازه مادرید ایستاده ای
و در برابرت تمام داشته های زیبای مان
امیدواری ، حسرت و آزادی مان
و سپاهی که کودکان را کشته است
برف می بارد
شعر در باره آزادسازی خرمشهر
اسیر تو بودن
آزادی ست
حتی زیر اقیانوس های عمیق
حتی با چشمان بسته
بدون هیچ تنفس عمیق
شعری در مورد آزاد سازی خرمشهر
سعی می کنم اسبهایی را نقاشی کنم
که در دشتهای آزادی می تازند
اما نمی توانم
شعر در باره ازاد سازی خرمشهر
و اگر فکر میکنی
برایِ عشق حدی نیست
اشتباه کرده ای
که عشق را
مرزها میسازند و
مرزها را عشق
هنوز ندیدهام
عاشقی را آزاد و
آزادی را عاشق
شعر کودکانه درمورد آزادسازی خرمشهر
تا ز بندت شدم آزاد ، گرفتار شدم
سخت آزادی ما بند گرفتاری ما
شعر درمورد ازاد سازی خرمشهر
این کدام آزادی ست که باید ازکنارتو بگذرم
این کدام آزادی ست که با خاطرات تو پیوند خورده است
من می خواستم فراموشت کنم و باز
لبهایت در حال بوسه
چشمهایت درحال خنده
دستانت در حال رقص
امانم را برید
شعر مورد آزاد سازی خرمشهر
دیدی که آزادی لحظه ناب سرسپردن است
دیدی که عشق یک اتفاق نیست
شعر درباره آزادی پرنده
چگونه از پرواز شب آزادی
و اسرار آویخته در بالهایم
شانه خالی کنم
شعری در مورد آزادی خرمشهر
عشق شادی ست ، عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمی زادی ست
شعر آزادی
شرم تان باد ای خداوندان قدرت
بس کنید
بس کنید از اینهمه ظلم و قساوت
بس کنید
ای نگهبانان آزادی
نگهداران صلح
ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون
سرب داغ است اینکه می بارید بر دلهای مردم سرب داغ
موج خون است این که می رانید بر آن کشتی خودکامگی موج خون
گر نه کورید و نه کر
گر مسلسل های تان یک لحظه ساکت می شوند
بشنوید و بنگرید
بشنوید این وای مادرهای جان آزرده است
کاندرین شبهای وحشت سوگواری می کنند
بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است
کز ستم های شما هر گوشه زاری می کنند